موازنه قدرت
موازنه قدرت در فرهنگ لغات به معنی هم وزن کردن وسنجیدن دو چیز وبرابر کردن آنها با هم آورده شده است .(1) اما اگر قدرت را از دیدگاه هانس جی مورگنتا بررسی شودکه می گوید: سیاست درمیان ملتها راه مبارزه ای در راه قدرت می داند.(2) وآقای عبدالرحمن عالم می گوید: قدرت به معنی توانایی عمل کردن خواستها به رغم مخالفت دیگران است.(3) اما مورگنتا براین نظر است که دولتها در چهارچوب قدرت دارای انتخابهای سیاسی محدودی هستند که عبارتند از :1- حفظ وضع موجود (حفظ قدرت ) 2- افزایش قدرت 3- نمایش قدرت (4) که ممکن است کشورها به دلایل مختلف از جمله موازنه قدرت از سیاست حفظ وضع موجود پیروی کنند.چرا اینکه تنها راه جلوگیری از جنگ ایجاد نوعی سیستم موازنه قدرت می باشد(5) ورئالیستهای سیاسی هم براین اعتقاد بوده اند که موازنه قدرت برای حفظ سیاست وضع موجود ضروری است (6) ولذا درباره موازنه قدرت نظرها وتعاریف متعددی ارائه شده است برخی آرا به صورت تغییر شکل توزیع قدرت ویا مکانیسمی خودکار در سیاست بین الملل وهمچنین بر وضعیت موجود، ایجاد تعادل ویا عدم تعادل مطلوب ومناسب می گردد، تعبیر وتفسیر کرده اند .این مقوله هنگامی مطرح می شود که دولت یا دولتها سهمی افزونتر از قدرت را در نظام بین الملل می طلبندبه گونه ای که چنین فرآیندی باعث برهم خوردن سیستم توزیع قدرت در سیاست بین المللی یا منطقه ای شود. ممکن است بعضی از دولتها افزایش قدرت دیگران را تهدید ی نسبت به امنیت و استقلال ومنافع خود تلقی کرده، برای برقراری مجدد موازنه قدرت به اقدامات نظامی یا دیپلماتیک دست بزنند (7) .
توجه به مقوله ی موازنه قدرت بعد از کنگره ی وین ، روشهای دیپلماتیک را دست خوش دگرگونی های عظیمی کرد. در این دوران کنسرت اروپا بر اساس سیستم موازنه قدرت عمل می کرد، دولتها می توانستند مناقشات موجود را تحت نظم وکنترل بیشتری در آورند . نحوه برقراری موازنه بین قدرتهای محور، اساس دیپلماسی این دوران به شمار می رفت(8) لذا می بینیم که سالهای نخست دهه ی 1970 را همگان به عنوان سالهای اوج تشنج زدایی به حساب می آورند ولی درهمین سالها بود که تشنجات عمیقی هم در روابط دو ابرقدرت به وجود آمد. اما به دلیل مشکلات اقتصادی طرفین وتحولات جهان که هردو کشور برای مقابله با آن اشتراک منافع داشتند از این رو از آغاز جنگ سرد جدید شاهد تلاشهایی از سوی طرفین برای دستیابی به توافق هستیم . واکنش آمریکا در مقابل ورود شوروی به افغانستان با صدور دستور کارتر منجر بر منع موقت صدور غله به شوروی انجام شد و ورزشکاران آمریکا از حضور در بازیهای المپیک مسکو 1980 خودداری کردند.
با روی کار آمدن ریگان ، آمریکا ابتدا راه های مسالمت آمیز را آزمود وپیشنهاد آمریکاOption zero یا به اصطلاح عامیانه (نه هیچ چیز ما ونه هیچ چیز شما ) بود یعنی آمریکا اصلا موشکی در اروپا مستقر نمی سازد ودر عوض روسها هم تمام موشکهای اس اس 20 را برچینند، مذاکرات در 30 نوامبر 1980 در ژنو آغاز شد ولی روسها با کاهش موافق بودند ولی Option zero را نمی پذیرفتند نتیجه شکست این مذاکرات استقرار موشک های پرشینگ 2 با برد 1800 کیلومتر وموشک کروازیر (croisiere) با برد 2500 کیلومتر در اروپا بود. روسها سعی کردند از جنبش طرفداران صلح اروپا با تظاهرات (ضدیت با استقرار موشکهای آمریکا ) استفاده نمایند ولی فایده ای نبخشید وموشکها مستقر شدند وتوازن از دست رفته ناتو و ورشو دوباره برقرار شد(موازنه قدرت )،پس از این مرحله بود که با دستور ریگان در خصوص مقابله با موشکهای بالستیک روسی دکترین ابتکار دفاع استراتژیک یا جنگ ستارگان شروع شد یعنی انهدام موشک ها با اشعه لیزر، در هر صورت طرح ابتکار دفاع استراتژیک موازنه نظامی جهان را به کلی برهم زد. آمریکا که در سال 1980 از نظر توان (قدرت) نظامی ضعیف تر از شوروی بود با این طرح در سال 1986 کاملا بر شوروی برتری یافت.
ضعف نظامی شوروی همراه با ضعف های شدید اقتصادی این کشور را مجبور به مماشات در مقابل آمریکا ودر انداختن طرحی نو برای نظام اقتصادی وسیاسی خود کرد که آغازگر دوره جدید تشنج زدایی شد.(9) به عبارتی می توان تشنج زدایی را نوعی موازنه قدرت در نظامهای سیاست بین الملل قلمداد کرد وموازنه قدرت با توسل به شیوه های مسالمت آمیز، نوسازی روانی ، فعال کردن دیپلماسی، تخفیف اختلافهای ایدئولوژیک، تصویب موافقت نامه ها میان دول، رفع خلاء های نظامی رفع خلاءهای اقتصادی و...، می توان ایجاد کرد وبا بهره گیری از ضرورت تامین امنیت منطقه ای وجهانی نباید اجازه داد اختلافهای ایدئولوژیکی وسلیقه های سیاسی بر روابط میان کشورها تاثیر گذارد. به عبارت دیگر از طریق ایجاد اعتماد متقابل، پیشرفت جوامع بشری را به صورت واقعی تحقق بخشید باید فضایی در روابط بین الملل به وجود آید که هر ملتی خود را نسبت به گذشته امن تر احساس کند وتفاهم واعتماد متقابل جایگزین ترس وسوءظن گردد. درواقع سیاست تنش زدایی ضمن به رسمیت شناختن واقعیتهای تاریخی به شناسایی اولویت برای ارزشهای انسانی مبتنی است بنابر این از این دیدگاه در یک جهان به هم وابسته همکاری برای دفاع از ارزشهای انسانی نسبت به منازعه میان نظامهای سیاسی در اولویت قراردارد.
یکی از اصول مطرح شده در سیاست خارجی ج.ا.ا سیاست تنش زدایی با تکیه بر سه عنصر اساسی وکلیدی عزت، حکمت، ومصلحت است ورئیس جمهور وقت آقای خاتمی تاکید داشتندکه سیاست تنش زدایی به معنی غفلت ونه هوشیاری در برابر تهدیدها نیست بلکه شناخت مرزهای دشمن وتلاش برای تقویت دوستیها وجنبه های اشتراک وهوشیاری در برابر تهدید هاست.(10) لهذا باید برای ایجاد موازنه قدرت تلاشهای زیادی در عرصه ی داخلی وبین المللی انجام شود ویقینا با تاکید بر اصل سیاست تنش زدایی دردولت جدید نیز باید عوامل ایجاد موازنه قدرت در روابط بین الملل را شناسایی ودر جهت ایجاد و شکل گیری آن تلاش نمود اما باید بدانیم در عرصه روابط وسیاست بین الملل تمامی واحدهای سیاسی به یک نسبت از قدرت وتوانایی برخوردار نیستند، زیرا توزیع قدرت در نظام بین الملل نابرابر است ودولتها می کوشند سهم بیشتری از قدرت را به خود تخصیص دهند.(11) تا بتوان با تاکید بر حفظ وضع موجود، موازنه قدرت را ایجاد کرد واز هر گونه منازعه وبرخورد نظامی جلوگیری کرد چرا که در شرایط فعلی ودستیابی بشر به تکنولوژی فوق پیشرفته نظامی، جنگ برای طرفین مخاصمه فاجعه آمیز ونابود کننده است.